.....................



SMS

 

ميدوني اس ام اس خالي يعني چي؟

 

يعني به يادتم ولي حرفي واسه گفتن ندارم!


نوشته شده توسط Milad در سه شنبه 10 / 6 / 1392

و ساعت 9:7 PM


اينجا

 اينجا آسمون ابري ،اونجا رونميدونم

اينجا هواش بهاري اونجا رو نميدونم

اينجا عاشق ها تنها ،اونجا رو نميدونم

اينجا يه دلي برات تنگه ،اونجا رو نميدونم


نوشته شده توسط Milad در سه شنبه 10 / 6 / 1392

و ساعت 10:41 AM


تو

 دلم در حلقه غمها نشسته / زبانم بسته و سازم شکسته

وجودم پر ز شعر عاشقانه ست / تو را مي خواهم و اينها بهانه ست


نوشته شده توسط Milad در دو شنبه 9 / 6 / 1392

و ساعت 6:57 PM


اگه از تو

اگه از تو ننوشتم ،

    فکر نکن سرم شلوغه

        توي زندگي يه وقتا ،

    تنهايي رمز عبوره

   اگه از چشمات گذشتم ،

فکر نکن عاشق نبودم

   مطمئن باش توي دنيا ،

      دل به تو سپرده بودم . 


نوشته شده توسط Milad در دو شنبه 9 / 6 / 1392

و ساعت 5:45 PM


لحظه هاي من

  

عكستو زدم جاي ساعت ديواري

از اون موقع به بعد تو شدي

تمومه لحظه هام  


نوشته شده توسط Milad در دو شنبه 9 / 6 / 1392

و ساعت 5:29 PM


بغض

 بغض بزرگترين نوع اعتراضه.

اگه بشکنه ديگه اعتراض نيست

     التماسه 


نوشته شده توسط Milad در دو شنبه 9 / 6 / 1392

و ساعت 3:31 PM


تلخ ولي شيرين

زيبا يا زشت باشه تصميم گرفتم براتون بنويسم نظرتونو در موردش بدين 

 

 تصادفش انقدر سخت بود كه نميتوانست دراز بكشه دكترا گفته بودن بايد به پهلو دراز بكشي 

اصلا نميتونست تكون بخوره نا اميد شده بود از زندگيش

توي همون اتاق بيمارستان يك نفر ديگه هم بود 

اونم دلش براي اون مرد سوخت 

تخت اون يكي مرد جلوي پنجره بود 

هر روز  آن مرد از زيبايي هاي بيرون حرف ميزد كه از پنجره ميديد  

يه آسمون ابي فضاي سرسبز رود خونه جريان داره درتا سربه فلك كشيده اند  انگار اينجا خود بهشت است

مرد هر روز با حرف هايش به زندگي اميد وار تر ميشد 

اون مرد هر روز برايش چيز هاي زيبا تري ميگفت 

بطوري كه مرد كاملا اميد وار به زندگي بود كمي بعد اون مرد رفت 

مردي كه به پهلو ميخوابيد و نميتواانست به بيرون نگاه كند  سلامتيش را به دست آورد وقتي با هيجان بلند شد و به پنجره نگاه كرد

در تعجب فرو رفت ببجاي ان همه زيبايي كه مرد ميگفت مقابل  پنجره يك ديوار بود

از پرستار پرسيد:

ان مرد كه اينجا بود اين همه از زيبايي هاي بيرون ميگفت 

پرستار  گفت هم اتاقي شما كاملا كور بود حتي بيرون رو نميتوانست ببينه 

هدفش اميد دادن به تو بود 


نوشته شده توسط Milad در جمعه 6 / 6 / 1392

و ساعت 4:25 PM


ميداني؟

همه را امتحان كرده ام

قرص خواب و مسكن

روانشناس

خنده هاي زوركي

هندزفري توي گوش و گريه كردن 

سيگار... 

دوستان جديد..

دل من اين حرفا حاليش نميشه

آغوشت را ميخواهم

لطفا برگرد..


نوشته شده توسط Milad در شنبه 5 / 6 / 1392

و ساعت 6:8 PM


باران

 

 

دمش گرم!!!

 

باران را ميگويم

 

دستي بر پشتم زد و گفت امروز را تو استراحت كن 

من بجايت ميبارم


نوشته شده توسط Milad در شنبه 8 / 5 / 1392

و ساعت 11:30 AM


يا

يا بمان و اميد فردايم باش

يا ديروزم را برگردان و برو


نوشته شده توسط Milad در چهار شنبه 7 / 5 / 1392

و ساعت 3:21 PM



.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by ritmzendegi ::.
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.





Milad



















»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 4
بازدید کل : 10421
تعداد مطالب : 64
تعداد نظرات : 60
تعداد آنلاین : 1