.....................



 

   به حرمت باران سکوت میکنم

تا بدانی به عضمت باران دوستت دارم


نوشته شده توسط Milad در یک شنبه 15 / 6 / 1392

و ساعت 4:10 PM


زندگي

 بر آنچه گذشت و آنچه شکست حسرت نخور زندگی اگر زیبا بود  با گریه شروع نمیشد 


نوشته شده توسط Milad در یک شنبه 15 / 6 / 1392

و ساعت 4:0 PM


مخصوص بي كارا

 

 
تو آدم بیکاری هستی در صورتیکه :
.
.
1.عضو فیس بوک باشی!!!
.
.
2.موبایل داشته باشی!
.
.
4-وقتتو واسه خوندن این مطلب تلف میکنی!
.
.
5- نفهمیدی تو این مطلب شماره 3 وجود نداره؟!!!!!!
.
.
۷-الان چک کردی ببینی که شماره 3 هست یا نه؟!!!!
.
.
8- شماره 6 کجاست؟!!
.
.
9-حالا لبخند می زنی!!!
.
.
10- شماره 1 کجاست؟
.
.
۱۱-هه هه هه رفتی چک کنی ببینی شماره 1 هست؟
.
.
حالا خداییش فکر می کنی آدم بیکـــــــاری نیستی؟؟؟
.
.
13 - حالا دقت تکردی خداییش رو نوشتم خداییس ؟؟
.
.
وای بازم دقت نکردی 12 چی شد ؟؟
.
.
برو ببین 12 هست یا نه ؟؟
.
.
16 -دقت نکردی توی شماره 13 نکردی رو نوشتم تکردی
.
.
17 - هنوز متوجه نشدی 14 و 15 شماره ندارن ؟
.
.
هنوز متوجه غلط املایی شماره 1 نشدی ؟
.
.
19 - برو ببین غلط املایی شماره 1 چیه ؟
.
.
دقت نکردی شماره 18 رو ننوشتم ؟؟
.
.
حواست کجاست قبلی هم عدد نداره 20 رو میگم
.
.
22- وای خدا 21 هم عدد نداره
.
.
23- بیخیال فقط یه چیزی حواست بود 6 دو تا غلط املایی داشت ؟
.
.
24 - جان من برو 6 رو نگاه کن برو برو
.
.
25- الان رفتی ؟ واقعا رفتی باور کنم ؟
.
.
26 - اصلا شماه 6 در کار نیست
.
.
حالا یه نظر بده تا بیخیال بشم وگرنه
.
.
28 - وای 27 چی شد پس ؟
.
.
29 - چرا میخندی ؟ نظر بده برو دیگه اه
.
.
 

 

30 - بابای
                                                   

نوشته شده توسط Milad در چهار شنبه 11 / 6 / 1392

و ساعت 9:1 PM


 جامه ای بافتم تارو پودش از عشق خواستم

تا به تو هدیه دهم دیدم که در آن گوشه ی باغ لاله ای

پنهانی با نسیمی می گفت جامه ی عشق برازنده ی هر قامتی نیست


نوشته شده توسط Milad در چهار شنبه 11 / 6 / 1392

و ساعت 8:37 PM


دلم؟!

 تكه هاي دل من ،

مطمئن باش و برو ،

دل من سخت شكست .

و چه زشت به من و سادگيم خنديدي .

من عشقي پاك كه پر از ياد تو بود

و به يك قلب يتيم كه خيالم ميگفت تا ابد مال تو بود . . .

 


نوشته شده توسط Milad در چهار شنبه 11 / 6 / 1392

و ساعت 8:17 PM


دستاتو ميخوام

 واسه غريبه بودنم غربت چشماتو ميخوام
فاصله سرد بين ما دستاي گرمتو ميخواد


نوشته شده توسط Milad در چهار شنبه 11 / 6 / 1392

و ساعت 6:42 PM


SMS

 

ميدوني اس ام اس خالي يعني چي؟

 

يعني به يادتم ولي حرفي واسه گفتن ندارم!


نوشته شده توسط Milad در سه شنبه 10 / 6 / 1392

و ساعت 9:7 PM


اينجا

 اينجا آسمون ابري ،اونجا رونميدونم

اينجا هواش بهاري اونجا رو نميدونم

اينجا عاشق ها تنها ،اونجا رو نميدونم

اينجا يه دلي برات تنگه ،اونجا رو نميدونم


نوشته شده توسط Milad در سه شنبه 10 / 6 / 1392

و ساعت 10:41 AM


تو

 دلم در حلقه غمها نشسته / زبانم بسته و سازم شکسته

وجودم پر ز شعر عاشقانه ست / تو را مي خواهم و اينها بهانه ست


نوشته شده توسط Milad در دو شنبه 9 / 6 / 1392

و ساعت 6:57 PM


اگه از تو

اگه از تو ننوشتم ،

    فکر نکن سرم شلوغه

        توي زندگي يه وقتا ،

    تنهايي رمز عبوره

   اگه از چشمات گذشتم ،

فکر نکن عاشق نبودم

   مطمئن باش توي دنيا ،

      دل به تو سپرده بودم . 


نوشته شده توسط Milad در دو شنبه 9 / 6 / 1392

و ساعت 5:45 PM


لحظه هاي من

  

عكستو زدم جاي ساعت ديواري

از اون موقع به بعد تو شدي

تمومه لحظه هام  


نوشته شده توسط Milad در دو شنبه 9 / 6 / 1392

و ساعت 5:29 PM


بغض

 بغض بزرگترين نوع اعتراضه.

اگه بشکنه ديگه اعتراض نيست

     التماسه 


نوشته شده توسط Milad در دو شنبه 9 / 6 / 1392

و ساعت 3:31 PM


تلخ ولي شيرين

زيبا يا زشت باشه تصميم گرفتم براتون بنويسم نظرتونو در موردش بدين 

 

 تصادفش انقدر سخت بود كه نميتوانست دراز بكشه دكترا گفته بودن بايد به پهلو دراز بكشي 

اصلا نميتونست تكون بخوره نا اميد شده بود از زندگيش

توي همون اتاق بيمارستان يك نفر ديگه هم بود 

اونم دلش براي اون مرد سوخت 

تخت اون يكي مرد جلوي پنجره بود 

هر روز  آن مرد از زيبايي هاي بيرون حرف ميزد كه از پنجره ميديد  

يه آسمون ابي فضاي سرسبز رود خونه جريان داره درتا سربه فلك كشيده اند  انگار اينجا خود بهشت است

مرد هر روز با حرف هايش به زندگي اميد وار تر ميشد 

اون مرد هر روز برايش چيز هاي زيبا تري ميگفت 

بطوري كه مرد كاملا اميد وار به زندگي بود كمي بعد اون مرد رفت 

مردي كه به پهلو ميخوابيد و نميتواانست به بيرون نگاه كند  سلامتيش را به دست آورد وقتي با هيجان بلند شد و به پنجره نگاه كرد

در تعجب فرو رفت ببجاي ان همه زيبايي كه مرد ميگفت مقابل  پنجره يك ديوار بود

از پرستار پرسيد:

ان مرد كه اينجا بود اين همه از زيبايي هاي بيرون ميگفت 

پرستار  گفت هم اتاقي شما كاملا كور بود حتي بيرون رو نميتوانست ببينه 

هدفش اميد دادن به تو بود 


نوشته شده توسط Milad در جمعه 6 / 6 / 1392

و ساعت 4:25 PM



.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by ritmzendegi ::.
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.





Milad



















»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 19
بازدید کل : 10436
تعداد مطالب : 64
تعداد نظرات : 60
تعداد آنلاین : 1